قسمت چهارم
نکته عجیب اینکه افرادم هیچ یک از این نشانه ها را نداشتند . فقط دچار شوک عصبی شده
بودند.تقویم ساعتم هم چند روز جلو رفته بود.
س : آیا چیزهای دیگری وجود دارد که به یاد آورده باشید؟
ج :خیلی سعی کردم اما چیزی به یادم نمی آید.
س : بعد از این ماجرا آیا اتفاق افتاد با یوفوی دیگری روبرو شوید؟
ج : خیر.
س : بعد از واقعه از شما چه آزمایش هایی کردند؟
ج : در ارتش انواع آزمایشات عصبی و مغزی و روانی را روی من به عمل آوردند. حتی تست
دروغ سنجی .
س : آیا خواب های عجیب می بینید؟
ج : بله . ولی ارتباطی به موضوع ندارد. فقط یکبار اتفاق عجیبی برای من افتاد. در کنار هم
اتاقی ام خواب بودم که احساس کردم فشار شدیدی بر روی سینه و همه تنم وارد می شود.
خیلی سعی کردم تکان بخورم و هم اتاقی ام را صدا بزنم اما نتواستم.
در همان لحظه فریاد بلندی کشیدم و توانستم از آن نیرو خلاص شوم. هم اتاقی ام از خواب پرید.
خیس عرق شده بودم. نمی خواهم دیگر آن را احساس کنم.
س : آیا شبیه مورد خود را در دیگران دیده اید؟
ج : نه شبیه به خودم اما چیزهای عجیب دیده ام. به عنوان مثال همسر یکی از همکارانم احساس های
عجیب و صداهای غریب حس کرده و در خواب از جا بلند شده و معادلات و محاسباتی انجام داده که
خودش هم از نتیجه آن معادلات بی خبر است یا طرح هایی کشیده که به هیچ وجه معنایش را نمی داند.!
<< ماجرای بعدی مربوط به اتفاقی در سال 1990 میلادی است. >>
سلام تی حال خواره ؟
سلام . از اونجایی که این روزها همه جا صحبت از کنکوره منم یه وبلاگ در مورد کنکور و مشاوره در مورد روزهای قبل از کنکور راه انداختم که تا انتخاب رشته ادامه می دم . خوشحال می شم که بهم سر بزنید و نظرتون رو در باره وبم بگید. راستی وب بسیار جالبی دارید. موفق و پیروز باشید.
http://entekhabreshteh.blogfa.com/
لذتمند شدم